اولین آمپول ریحانه جونم
عزیزم امروز هم حالت بد بود تب واستفراغ خیلی بی قراری وکسل کل رختخوابای تختت وتخت مارو کثیف کر ی خیلی نگرانتم عزیزم عصر هم بالا اوردی تا بردیمت درمانگاه تخصصی ابوذر که خیلی شلوغ بود اونجا دوبارع توردی بالا واز شدت تب سرخ شده بودی ومینالیدی رفتم با پذیرش رف زدم قبول کردن زودتر توبت بدن باکلی خواهش!دارو برات نوشت وامپول وقتی زدی خیلی گریه کردی من که رومو کردم اونور خیلط نگرانتم بیحال ونا ارومی عزیزم انشالا زود خوب شی گلکم بهت نمیاد اینطوری!
نویسنده :
مامان زینب
1:01